عبارات کاربردی انگلیسی با معنی
عبارات کاربردی انگلیسی با معنی فارسی و مثال (بخش ۲)
عبارات کاربردی انگلیسی با معنی فارسی و مثال برای هر عبارت
************************
۱
یکی از کاربردهای help زمانی است که بخواهیم بگوییم:
ترک کردن کاری یا انجام ندادن کاری خیلی سخت است یا دست خودم نیست.
در این صورت از دو عبارت زیر میتوانیم استفاده کنیم:
Somebody can’t help something
و
Somebody can’t help doing something
مثال:
A: You must cut down on candy. You’re putting on weight.
الف: تو باید کمتر شیرینی بخوری. داری چاق میشی.
B: I know but I can’t help it. I have a sweet tooth.
ب: میدانم اما دست خودم نیست. من شیرینی خورم.
************************
۲
Disappointed with someone
از کسی ناامید بودن
مثال:
Mr. Brown is really disappointed with his children.
آقای براون واقعا از بچه هایش مایوس و ناامید است.
************************
۳
Be doubtful of
مشکوک بودن به
مثال:
I’m doubtful of his ability.
من به توانایی او شک دارم (مشکوک هستم)
************************
۴
Indifferent to
بی تفاوت و بی علاقه بودن به (در)
مثال:
They are indifferent to political affairs.
آنها به امور سیاسی بی علاقه هستند.
************************
۵
Warn someone of something
آگاه کردن کسی از چیزی
مثال:
They warned us of the danger
آنها ما را از خطر آگاه ساختند.
************************
۶
Tremble with = Shiver with = Shake with
لرزیدن از
مثال:
He was trembling with cold
او داشت از سرما میلرزید
The thief was shaking with fear.
دزد داشت از ترس میلرزید.
************************
۷
Put something aside = Save up = Put away
کنارگذاشتن پول – پس انداز کردن
مثال:
Ahmad usually puts aside some money every month.
احمد معمولا هر ماه مقداری پول پس انداز می کند. (کنار میگذارد)
************************
۸
In the long run
در دراز مدت، سرانجام، بعدها
Definition:
Over or after a long period of time – Eventually
مثال:
These changes will improve matters in the long run.
این تغییرات، در دراز مدت وضع را بهتر خواهد کرد.
************************
9
Be up to someone
بسته به میل کسی بودن، بستگی به نظر کسی داشتن، بستگی به کسی داشتن، با کسی بودن
مثال:
It is up to the president to decide how many troops will be sent.
بستگی به نظر رئیس جمهور دارد که چند نفر سرباز اعزام شود
************************
10
Find fault with
عیب جویی کردن از، ایراد گرفتن از، انتقاد کردن از
مثال:
Stop trying to find fault with everything I do.
بس کن، از هر کاری که من میکنم اینقدر ایراد نگیر
************************
11
Take pity on
دلسوزی کردن
مثال:
I took pity on them when I saw how they lived, and promised to help them.
وقتی وضع زندگی کردن آنها را دیدم دلم به حالشان سوخت و قول دادم کمکشان کنم
************************
12
Hear from somebody
از کسی خبر داشتن، از کسی با خبر بودن
مثال:
Have you hear from Helen lately?
این اواخر از هلن خبر داری؟
************************
13
Take someone for
کسی را اشتباها به جای دیری گرفتن
مثال:
With his dark skin and eyes I took him for an Italian.
با در نظر گرفتن پوست و چشمان تیره اش او را با یک ایتالیایی اشتباه گرفتم
************************
14
Look out on
(To face, to overlook)
مُشرف بودن به ، رو به (جایی) بودن، (پنجره) باز شدن به طرفِ
مثال:
Our apartment looks out on the river.
آپارتمان ما مشرف به رودخانه است.
We sit on the terrace, which looks out on the sea.
ما در تراس که رو به دریاست می نشینیم
************************
15
Run out of
(To exhaust supply of)
(Not to have more of)
مثال:
The troops ran out of ammunition and had to withdraw.
مهمات سربازان تمام شد و مجبور شدند عقب نشینی کنند.
We ran out of gas right in the middle of the main street.
درست در وسط خیابان اصلی، بنزین ما تمام شد.
************************
لینک بخش اول عبارات کاربردی انگلیسی با معنی فارسی و مثال:
جهت مشاهده بخش اول عبارات کاربردی با معنی کلیک کنید
************************
فایل صوتی تلفظ این عبارات را می توانید در کانال تلگرام ما به آدرس زیر دریافت کنید:
https://telegram.me/IELTSTOEFLENGLISH
برای مشاهده قسمت اول عبارات کاربردی کلیک کنید